وصیت نامه پاسدار شهید صیدمحمد پرویز

این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند     « امام خمینی»

بسم الله الرحمن الرحیم

واعد الهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به وعدا... و عدوکم و اخرین من دونهم لا تعلمونهم ا... و یعلمهم و ما تنفقومن شیءفی سبیل ا... یوف الیکم و انتم لا تظلمون .

هنگامی که به هستی فکر میکنی و به بودن خود در این سرای ناپایدار ، هنگامی که اصالت انسان و مسئولیت انسان و مسئولیت سنگینی که قرآن بعنوان خلیفه ا... می شناسند و هنگامی که ظلم ، جنایت استکبار جهانی را می بینی که بیرحمانه به غارت و خیانت مشغول است و هنگامیکه ............

آنوقت است که این جهان را برای خود تنگ می بینی و می خواهی مانند رعد غرش کنی و زیستن را هرگز سزاوار نمی دانی ، خاموشی را به سنگینی گناهان کبیره احساس میکنی و اگر احساس مسئولیت و بدانی که جانشین خدا در روی زمین هستی دیگر حتی سکوت و بی تفاوتی را مانند شرکت در کشتن شهدا می پنداری . هنگامی که کفر آشکارا در پی دریدن و غارت کردن است وتوندای (قاتلوا ئنه الکفر ) را می شنوی هرگز خاموش نخواهی نشست .

اگر پای ظلم در میان نبود ، اگر جهان از آرامش برخوردار بود ، اگر شقاوت و دزدی و کشتار جای خود را به برادری و مساوات میداد در آن هنگام تو بعنوان یک موجود خاکی چند سالی بیشتر نمی توانی در این جهان باشی . تازه اگر هم بتوانی می بینی محیط که تو در زیستن ، بدان انس گرفته ای محیطی است که برای زیستن تو و حیوانات دیگر ساخته شده است و میتواند غرایز حیوانی را برطرف نماید .

ولی یک انسان هیچوقت از اصطبل خوشش نخواهد آمد ، چون احتیاجات دیگری هم دارد و جایش را تنگ احساس می کند و باید به جایی پا بگذارد که حیوان و حیوان صفتان را بدان راه نیست

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

مرغ باغ ملوکتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم 

وحالا که باید برویم چرا مرگ را انتخاب کنیم ، چرا در کمال عجز و زبونی در رختخواب بمیریم ، چرا ما این راه را آگاهانه همانند یک شیر نعره زنان با آغوش باز نمی پیماییم .

و اما شهادت .... شهیدان پاسداران حرمت انسان و حریم ایمان در زمان حاکمیت بلا منازع ددمنشان و دغلبازان آلوده ای هستند که (ویتمتعون و یا کلون کما تأکل الانعلم ) . و شهیدان با منطق حق طلبانه ، عارفانه ، عاشقانه و حماسی خویش با ایثار قطره قطره خون پاکش آنرا فریاد می کند و ارزشهای الهی را از اسارت طاغوتیان مستکبر نجات می بخشد . و من شرمم می آید که این لحظه را زنده ام ، چون عزیزان ما با عشق به خداوند بزرگ به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم.

و در پایان سخنی با مادرم :

هر چند می دانم که عاطفة مادرانه بر تو غلبه می کند و ترا به سوگ می نشاند ، ولی اگر می خواهی ارزش خون من از بین نرود ، اگر میخواهی از تو راضی باشم خودت را ناراحت نکن من امانتی بودم که 21 سال خداوند بتو داده بود و حالا امانتش را می برد هیچ ناراحتی ندارد . مادر و خواهر و سایر بستگان من بدانید که ناراحتی شما باعث آزردگی روح من خواهد شد و قرآن می فرماید :

(الذین اذااصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا علیه الراجعون )