بصیر:رئیسجمهور منتخب، یک ماه تا مراسم تحلیف و تنفیذ، و حدود 45 روز تا موعد معرفی کابینه پیشنهادی به مجلس فرصت دارد. این مدت، دورهای طلایی در مقطع 4 ساله مسئولیت حجتالاسلام والمسلمین روحانی است که شاید هرگز تکرار نشود. اهمیت این بازه زمانی در آن است که اولین انتخابها در سطح برنامه و اولویتها و همکاران، تبدیل به سنگ بنای دولت یازدهم خواهد شد. بنابراین مهم است که شالوده دولت جدید چگونه شکل میگیرد. در واقع هر کدام از انتخابها میتواند مایه گشایش بیشتر یا خدای نکرده تنگنا و محدودیت برای رئیسجمهور باشد. حسن کار آقای روحانی به این است که او تجارب و عبرتها و درسهای انباشته 3 دولت موسوم به سازندگی، اصلاحات و عدالت را پیش چشم دارد و نوسان حرکت هر یک از این دولتها را به چشم دیده است.
سیاستمداران برجسته حلقه همکاران و اطرافیان را فراهم میآورند و به مرور بر حسب اینکه چگونه حلقهای تدارک کرده باشند، خود نیز ساخته میشوند. آنها ممکن است در این روند، اعتلا و تکامل پیدا کنند یا به سوی قهقرا و نقصان بروند. بنابراین بسیار اهمیت دارد که کدام افراد امین یا فاقد شرایط امانتداری، «کلیددار» حوزه مشورت و معاضدت آنها میشوند و کدام بابهای جدید را میگشایند یا ابواب گشوده را قفل میکنند؟ رئیسجمهور جدید اکنون در مقام اولویتبندی امور و زدن استارت کار در کنار چینش کابینه است. اینکه باید چگونه تیمی درکابینه چیده شود، متوقف به این است که چه تحلیلی از شرایط کلی کشور در حوزه سیاست خارجی و داخلی داشته باشیم. در حوزه سیاست خارجی دشمنی دشمنان غیرقابل انکار است. اگر روزی در این کشور توطئه و عداوت دشمنان انکار میشد، امروز این واقعیت غیرقابل انکار است. برخلاف تصور برخی تحلیلگران که معتقد بودند آمریکا و غرب با روی کارآمدن آقای روحانی گارد خصومت خود را عوض خواهند کرد، اکنون معلوم شده که جبهه استکبار بنای به رسمیت شناختن استقلال و حاکمیت و حقوق ملت ایران را ندارد. دولت آمریکا که در برابر فشار کنگره و لابی صهیونیستی ایپک (دارای نفوذ گسترده در کنگره) استقلالی از خود ندارد، دوشنبه این هفته دور جدیدی از تحریمهای ظالمانه را علیه ملت ایران به اجرا گذاشت. آنها در واقع فقط منطق زور را میشناسند و دولت آینده باید منطق قدرتافزایی و افزایش اقتدار را بر هر چیز- حتی تاکتیک مذاکره و دیپلماسی که در جای خود ضرورت دارد- اولویت دهد.
اگر آمریکا و متحدانش اقتصاد ما را آماج فشارهای خود قرار دادهاند، تدبیر واقعی در بالا بردن توان مقاومت اقتصاد ملی و ایجاد و به کارگیری ظرفیتهای موجود است. اگر روزی در ضرورت مدیریت منابع و مبارزه با مفاسد اقتصادی سخن گفته میشد، امروز این ضرورت دو چندان شده است. به تعبیر معروف «اول ای جان دفع شر موش کن- بعد از آن در جمع گندم کوش کن». کشورهای متعددی درآمدهای به مراتب پایینتر از درآمدهای فعلی ما دارند و با همان درآمدها- عمدتا غیرنفتی- تدبیر امور میکنند. ما باید بتوانیم از تحریم یک فرصت بزرگ بسازیم همانگونه که در 8 ساله جنگ تحمیلی انجام دادیم. اگر کشور در شرایط جنگ سیاسی و اقتصادی تمام عیار به سر میبرد و اگر دشمن به هیچ صراطی مستقیم نمیشود- که در نوع واکنشهای زورگویانه دولت آمریکا در همین دو هفته اخیر بار دیگر آشکار شد- بنابراین ضرورت دارد که به عنوان خطمقدم مقاومت، دولتی پرکار و تدبیر با دولتمردانی شجاع و عزتمند و دارای روحیات جهادی و به دور از زد و بندها و بدهبستانهای رایج سیاسی تشکیل شود. این دولت ملی و انقلابی دقیقا در نقطه مقابل دولت «شرکت سهامی» و «دولت ائتلافی» است. «سهمخواهان» منطقا اهل ریسک و مجاهدت و هزینه و ایثار و ایستادگی در برابر دشمن نیستند؛ چه اینکه اساسا به سودای غنیمتاندوزی میآیند و نه خطر کردن و هزینه دادن و صیانت از منافع و مصالح ملی.
چالش دوم رئیسجمهور و دولت جدید دقیقا از همین جا آغاز میشود. اکنون میتوان طیف و جبههای را در فضای سیاسی کشور رصد کرد که هر چند توقعات سیاسی متنوع - و بعضا متناقض - دارند اما در یک چیز مشترکند و آن اینکه خود را از نظام و دولت و مردم طلبکار میدانند و تن به قانون و حاکمیت مبتنی بر آن نیز نمیدهند. یک سر از این جبهه البته مشخصا کارگزار اجرایی سناریوهای نوشته شده در اردوگاه استکبارند و مأموریتهایی نظیر ایجاد اختلاف و بدگمانی میان نیروهای درون نظام و ایجاد فشار و موج و التهاب برای انفعال حاکمیت یا استحاله آن در برابر غرب و گروههای معارض را بر عهده دارند. طیفهای دیگر در این جبهه با غرب نبستهاند اما به خاطر زاویه گرفتن از ارزشهای انقلاب و قانوناساسی، دارای نوعی از روحیه اشرافیت سیاسی شدهاند و همین روحیه گارد بسته آنها را نسبت به طیف اول گشوده است. دو فتنه و آشوببزرگ به فاصله 10 سال در سالهای 78 و 88، از زاویه همپوشانی این دو طیف و نزدیک شدن مواضع آنان به یکدیگر پدید آمد.
البته حکم یکسانی درباره همه اعضای این جبهه شترگاو پلنگی و پرتناقض نمیتوان صادر کرد و حتما باید میان آنها تمایز قائل شد. اما این واقعیت هم انکارناشدنی است که در دو آشوبافکنی کمسابقه، ظلم و خیانت بزرگی در حق کشور شد. منطق قرآن این است که «الفتنهًْ اشدّ من القتل» و «الفتنه اکبر من القتل». اگر حکم مجازات قتل عمد، قصاص است، مجازات جنایت شدیدتر و بزرگتری به نام فتنه برای مرتکبان عمدی آن به مراتب سنگینتر است. به تعبیر امیرمومنان علیعلیهالسلام «انّالحق القدیم لایبطله شئ. حق همیشگی را چیزی (مانند مرور زمان و مشمول گذشته شدن) از بین نمیبرد» و کسانی که آن ظلم بزرگ را در حق کشور و ملت خود کردند، صرفنظر از چند و چون و زمان مجازات، با مرور زمان و آمد و شد دولتها یا تغییر مجالس، تبرئه و اصطلاحا «سفید» نخواهند شد. این طیف زمانی نسبت به دولت سازندگی، عداوتی در حد پدرکشتگی نشان دادند و بعد به ائتلاف با رئیس این دولت تظاهر کردند و سال 76 روی کار آمدند اما به 2 سال نکشید که هویت واقعی خود را نشان دهند و انتقامی سخت و بیسابقه از آقای هاشمی گرفتند.
آنها پس از محکم شدن جایگاهشان در دولت و مجلس اصلاحات، حتی به خاتمی نیز رحم نکردند و در خفا و علنی از موضع بالا به او گفتند تو بدهکار مایی و این ما بودیم که تو را از انزوا و گوشه عزلت کتابخانه ملی به جایگاه ریاست رساندهایم، بنابراین یا با مواضع رادیکال ما همراهی میکنی و یا اینکه از قطار اصلاحات پیادهات میکنیم. همانها خرشان که از پل گذشت در روزنامههای خود خاتمی را شاهسلطان حسین صفوی، بیعرضه و اردک لنگ خواندند. و باز، آنها بودند که شعار خروج از حاکمیت داده و به خاتمی فشار آوردند استعفا دهد و سپس شعار عبور از خاتمی را آنقدر تکرار کردند تا او در دانشکده فنی دانشگاه تهران از کوره دربرود و بگوید «صدای دشمن از اردوگاه اصلاحات به گوش میرسد» و «کاری نکنید که بگویم بیرونتان کنند».
روحانی البته خاتمی نیست. و به اسلام و انقلاب و قانون اساسی و امام و رهبری متعهد است. او در فتنه سال 78 درست در نقطه مقابل فتنهانگیزان ایستاد و در سال 89 نیز بانیان فتنه 25 بهمن را عوامل آمریکا و اسرائیل و انگلیس معرفی کرد که به دشمن کمک میکنند. روحانی برخلاف خاتمی بدهکار افراطیون ساختارشکن نیست. او هنگامی نامزدی خود را اعلام کرد که اغلب مدعیان اصلاحطلبی دم از تحریم انتخابات میزدند و آنقدر بیخرد بودند که حتی دکتر عارف معاون اول دولت اصلاحات را که مستقلا نامزد انتخابات شده بود، علنا در تریبونها و رسانههای خود «اصلاحطلب بدلی» و قلابی و «تحریکشده محافل امنیتی حاکمیت» لقب دادند. روحانی حتی آدم هاشمی هم نیست که اگر چنین بود و هاشمی او را قبول داشت، در سن 79 سالگی رأسا اقدام به ثبتنام و نامزدی نمیکرد. هم روحانی و هم عارف به صورت منفرد و مستقل آمدند و البته تا چندماه فحش خوردند که چرا بدون هماهنگی با اصلاحطلبان پا به میدان گذاشتهاند و در اثر فشارها کنار نمیکشند. آیا اینها انکارشدنی است؟ آقای روحانی هر چند منتقد دکتر احمدینژاد بود اما هرگز تفاضل رأی 11 میلیونی وی نسبت به نفر دوم را انکار نکرد. شرمندگی این قصه برای آنهایی خواهد ماند که آلت دست سازمان خارجی و داخلی فتنه در سال 88 قرار گرفتند و در القای 11/000/000 رأی همراه شدند. آنها با ادعای حمایت از نامزدی مستقل و منفرد، سفید نخواهند شد و زخم خیانت آنها جز با ابراز ندامت و اعتراف به این حقیقت که بیانصافی کردهاند، التیام نخواهد یافت. آنها باید پاسخ دهند که چگونه میشود 11 میلیون رأی را جا به جا کرد اما 270 هزار رأی را نمیتوان؟! و چگونه علیه آن انتخابات تحریک به آشوب کردند و این بار سخن از بهترین دموکراسی و انتخاباتی بدون شبهه میگویند؟! آنها خود را از عدالت و امانتداری ساقط کرده و بر علیه خویش حکم دادهاند.
حسن روحانی مسئولیت سنگینی در دو حوزه چالش سیاست خارجی و سیاست داخلی بر دوش دارد. او در عین حال محل امید مردم شریفی است که توقع ساماندهی اقتصاد کشور را دارند. تدبیر اصلی، تکیه به همین ملت بزرگی است که خود متولیان اصلی اداره انقلاب و دفاع مقدس و انبوه چالشهای بعدی بودهاند. خوشباوری نسبت به دشمن خارجی یا جریان نفاق داخلی میتواند مقدمه شکستن شالودههای عزت و اقتدار و استقلال دولت جدید باشد. رئیسجمهور جدید را باید به طور کامل حمایت و پشتیبانی کرد تا بتواند به مسئولیت سنگین اداره امور اجرایی کشور عمل کند. او را نباید در برابر تهاجم و طلبکاری جبهه نفاق جدید و قدیم تنها گذاشت. آنها مدام بر طلبکاریهای خود خواهند افزود تا دولت را از مسیر انقلاب و مردم و قانون منحرف کنند. اگر هم این روزها بانیان فتنه 78 و 88 به محافلی مانند کیهان- به خاطر روشنگریهایش- حمله میکنند، نشانه این است که کیهان به هدف زده و آب در حلقه آنها انداخته است. همه حرف کیهان، منطق امیرمومنان (ع) است که خطاب به مومنان فرمود «اُحذّرکم اهل النفاق. شما را از اهل نفاق برحذر میدارم که رنگ به رنگ میشوند و در فتنه غوطه میخورند و برای شما کمین میگذارند».
محمد ایمانی