وجود مبارک حضرت امیر درخطبه 215 نهجالبلاغه یک بیان نورانیای با عنوان دعا دارد که در بسیاری از موارد این دعا را میخواندند. شما به بعضی از شروح نهجالبلاغه نظیر ابن ابیالحدید و امثال اینها که مراجعه میکنید، میبینید بخشی از این جملههای دعای نورانی امیرالمؤمنین(ع) مسبوق به کلمات پیغمبر است. یعنی بسیاری از کلمات پیغمبر(ص) در نهجالبلاغه آمده، در کلمات اهل بیت (علیهمالسَّلام) آمده.
شکر نعمتهای الهی در دعای امیر مؤمنان(ع)
این دعا این است که وجود مبارک حضرت امیر عرض میکند: اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یُصبِحْ بِی مَیّتاً وَ لا سَقیماً؛ خدا را شکر که من، هم زندهام هم سالم. برخیها میخوابند و مرده بر میخیزانندشان؛ یا برخی شب میخوابند، صبح که بیدار میشوند بیمارند. عرض کرد: خدایا! تو را سپاس که هم حیات مرا حفظ کردی، هم سلامت مرا حفظ کردی: وَ لا مَضرُوباً عَلی عُرُوقِی بِسُوءٍ؛ هیچ کدام از رگهای بدن من آسیبی نمیبیند که من مریض نباشم، ولی درد بکشم؛ این هم نیست. پس نه مریضم، نه دردی میکشم و نه مردهام. وَ لا مَأخُوذاً بِاَسوَإِ عَمَلی.البتّه این نهایت تواضع است، به ما ادب دعا آموخت. عرض کرد: خدایا! تو مرا به آن رفتار بَدم نگرفتی، (معاذالله) یعنی اگر معصیتی کردم، تو مرا مؤاخذه نکردی. پس نه از نظر تکوین مشکلی برایم پیش آمد، نه از نظر تشریع و معصیتی که مثلاً من کردم مرا مُعاقَب کردی!
وَ لا مَقطُوعاً دابِری؛ برخی ها عقیم اند، بیفرزندند، «دابر» یعنی نسل. فَقُطِعَ دابِرُ القُومِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین(1)، این مجموعاً یک آیه است. خدا فرمود: نسل یک عدّهای قطع شد. عرض کرد: خدایا! تو را شکر میکنم که نسل من قطع نشد، فرزندان صالحی به من عطا کردی. وَ لا مُرتَداً عَنْ دِینِی؛ نه از دینم خدای ناکرده فاصله گرفتهام، ردّ و رجوعی نسبت به دین روا داشته باشم. وَ لا مُنکِراً لِرَبِّی؛ نه در برابر ذات أقدس إله (معاذ الله) انکاری دارم، او را به ربوبیّت و توحید ربوبی پذیرفتم. وَ لا مُستُوحِشاً مِنْ اِیمانی. نه از ایمانم هراس دارم، چون ایمان، منشأ امن و برکت من است. چرا از دینداری و ایمان و مؤمن بودن هراس داشته باشم؟! وَ لا مُلتَبِساً عَقلی؛ عقل من مَشوب نشد، نه به خیال، نه به وهم. وَ لا مُعَذَباً بَعذَابِ الاُمَمِ مِنْ قَبلی. نه نظیر عذابهای امت قبلی دامنگیر من شده؛ پس از هر جهت من در رفاه و نعمت تو به سر میبرم.
اعتراف امیرمؤمنان(ع) به بندگی و عجز در برابر خدای سبحان
چون اینچنینام؛ اَصبَحتُ عَبداً مَملُوکاً. بندهام، اعتراف دارم که مِلک و مُلک توام؛ هم مِلک توام، هم مُلک توام. گاهی انسان مِلک دارد، مالک هست؛ ولی مَلِک نیست، مُلک ندارد. مثل اینکه فرش مال اوست، ولی دیگری غصب کرده. فرشی که مال انسان است و دیگری غصب کرده؛ انسان نفوذ ندارد، سلطه ندارد! مالک هست، ولی مَلِک نیست. گاهی ممکن است مَلِک باشد، ولی مالک نباشد؛ مثل کسی که فرش را غاصبانه گرفته. نفوذ داره، مُلک داره، سلطه داره؛ ولی مالک نیست. اینجا عرض کرد: من، هم مِلک توام، هم مُلک تو. من اِقرار دارم؛ هم عبد توام، مِلک توام؛ هم مملوک توام، تحت سلطه توام.
لَکَ الحُجَّهُ عَلَیَّ وَ لا حُجَّهَ لِی؛ تو برهان تام برای من داری، تو حجت برای من داری، من هیچ حجتی ندارم. برای اینکه تو دستور دادی؛ گاهی من اطاعت میکنم، گاهی آنجوری که باید اطاعت بکنم مثلاً غفلت دارم. لا اَستَطیعُ اَنْ آخُذَ إلا مَا اَعطَیتَنِی، وَ لا اَتَّقِی إلا مَا وَقَیتَنِی. من اگر بخواهم چیزی بگیرم از کسی یا از عالَمی یا از کاری یا از عقل خودم یا کار خودم؛ تا تو ندهی، من نمیتوانم بگیرم. هر گرفتنی مسبوق به دادن توست! اینچنین نیست که کسی بتواند بگوید من خودم زحمت کشیدم، گرفتم. وجود مبارک حضرت امیر عرض میکند که من توان آن را ندارم که چیزی بگیرم، مگر اینکه عطای تو باشد، تو اعطاء کنی؛ و از چیزی بپرهیزم، مگر اینکه تو حفظ بکنی.
بعد عرض کرد: اَللّهُمَّ إنّی اَعُوذ بِکَ اَنْ اَفتَقِرَ فِی غِناک. این همه بینیازی که تو داری و سرمایهای که تو داری، با این همه ثروتی که در اختیار توست؛ من فقیر باشم، به تو پناه میبرم. چرا من فقیر باشم؟! یعنی عطا بکن که من با این همه غنا و بینیازی تو من نیازمند نباشم. اُو اَضِلَّ فِی هُداک؛ این همه هدایتی که فرستادی از درون و بیرون؛ هُدیً لِلْنّاس(2) گفتی، فطرت دادی، اَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقواها (3) گفتی، من (معاذ الله) گرفتار ضلالت و گمراهی بشوم! اُو اُضامَ فِی سُلطانِکَ؛ یا در سلطنت تو به من ظلم بشود، اُو اُضطَهَدَ؛ من مورد قهر و رنج و تَعَب بشوم، در حالی که وَ الاَمرُلک.
درخواست بینیازی، از کریمانهترین دعاهای حضرت امیر(ع)
امّا این بخش پایانی از کریمانهترین دعاهائی است که حضرت به ما آموخت. میدانید اینها خاندان کرمند. یک انسان کریم حاضر نیست که ذلیل و محتاج بشود؛ ولو محتاج بچه هایش! ولو بچههای او در حدّ حسن و حسین (سلامالله علیهما) باشد. دعای نورانی حضرت را نگاه کنید؛ همین دعا در دعای نورانی سیّدالشهداء هم آمده. اَللّهُمَّ اجعَلْ نَفسِی اَوَّلَ کَریمَهٍ تَنتَزِعُهَا مِنْ کَرائِمی. پروردگارا! همه این اعضاء و جوارح که دادی مال توست؛ ما امین هستیم، این را من باور دارم. تو دادی، من باور دارم؛ و میگیری، من باور دارم.
همه این اعضاء و جوارح کریمند، امّا اینطور نباشد که اوّل چشمم را بگیری، اوّل پای مرا بگیری؛ من فلج بشوم، ناشنوا بشوم، نابینا بشوم، محتاج بچههایم بشوم، بعد بمیرم. نه، اوّلین چیزی که میگیری جان من باشد. چقدر این دعا کریم است!! اَللّهُمَّ اجعَلْ نَفسِی اَوَّلَ کَریمَهٍ تَنتَزِعُهَا مِنْ کَرائِمی وَ اَوَّلَ وَدیعَهٍ تَرتَجِعُها مِنْ وَدائِعِ نِعَمِکَ عِندِی.
ظهور دعای کریمانه علوی در دعای عرفه امام حسین(ع)
همین معنا با یک عبارت دیگری در دعای نورانی عرفه سیّد الشهداء(ع) با یک لطافت دیگری آمده؛ عرض کرد: اِجعَلْ سَمعِی وَ بَصَری اَلوارِثَینِ مِنّی(4). خدایا! مرا وارث چشم و گوش قرار نده، چشم و گوش را وارث من قرار بده. این از این لطیفترین تعبیرات دعای نورانی سیّدالشهداء در روز عرفه است. انسان اگر زودتر از اعضاء و جوارح از بین برود، این چشم و گوش بعد میماند؛ آنها میشوند وارث. امّا اگر چشم و گوش اوّل از بین رفتند، انسان میشود وارث آنها. عرض کرد: خدایا! این کار را نکن که من بشوم وارث چشم و گوش؛ آنها را وارث من قرار بده.یعنی اوّل جان مرا بگیر، بعد چشم و گوش.
پناه بردن امیر مؤمنان(ع) به خداوند از معصیت
آخرین جمله این است: اَللّهَمَّ إنّا نَعُوذ بِکَ اَنْ نَذهَبَ عَنْ قُولِکَ؛ به تو پناه میبریم از اینکه از دستور تو، حکم تو روی برگردانیم و فاصله بگیریم؛ اُو نَفتَتِنَ عَنْ دِینِکَ، از دین تو (معاذالله) گرفتار فتنهای بشویم، فاصله بگیریم؛ اُو تَتابَعُ بِنَا اَهواؤُنا دُونَ الهُدَی الَّذِی جَآءَ مِنْ عِندِک. در غالب نسخهها تَتابُع دارد. «تَتابُع»یعنی پی در پی این هوا و هوس دامنگیر ما بشود. اگر هوسرانی و هوامداری پی در پی شد، مُتتابع شد؛ دفعتاً انسان را از هدایت الهی باز میدارد. اگر گاهی خدای ناکرده انسان لغزید، در قرآن فرمود: اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ مَا تُنهَونَ عَنه نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیّئاتِکُم(5). اگر آن گناهان مهم را انجام ندادید؛ اگر گاهی خدای ناکرده لغزشی داشتید، گناهان کوچک، قابل بخشش است؛ امّا مبادا گرفتار گناه بزرگ بشوید! تَتابع گناهان خودش معصیت کبیره است. هوامداری و هوس محوری باعث بیبهره شدن از هدایت است.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی(مدظلّه) در جلسه درس تفسیر نهج البلاغه در دیدار با جمع کثیری از طلاب، فضلاء، دانشجویان و اقشار مختلف مردم؛ قم ـ 12/ 9/ 1388
___________________________________
(1)انعام/ 45 (2) بقره/ 185 (3) شمس/ 8
(4) اقبال الأعمال/ صفحة 342 ـ فَصلُ فِیمَا نَذکُرُهُ مِن اَدعِیَهِ یُوم عَرفه (5) نساء/ 31
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان روزهای زوج منتشر می شود.
http://www.bassir.blogsky.com/